امروز:9 اردیبهشت 1403

Cocoon یک بازی پازل تقریباً عالی است که همه باید بازی کنند

یک قهرمان سوسک وارد دنیایی زیبا و تنها می شود. هیچ مقدمه ای وجود ندارد، هیچ پوشش متنی وجود ندارد. حتی اشاره ای به کاری که قرار است بعدی انجام دهید نیست. بنابراین، شما راه بروید. پس از یافتن راه خود به سمت یک پلکان کوچک، پایین می آیید و پله ها در زمین محو می شوند – نشانه ای بی صدا که در مسیر درست هستید. چند قدم جلوتر، یک پد بنفش را پیدا می‌کنید و وقتی روی آن می‌ایستید، بال‌های رنگین کمانی شما شروع به لرزیدن می‌کنند. بدون اینکه در مورد آن فکر کنید، دکمه ای را روی کنترلر خود فشار می دهید، پد سبز می شود و یک سنگ نزدیک به یک پلکان جدید تبدیل می شود. پیش رفتن!

پس از حل چند پازل ابتدایی، با یک گوی روبرو خواهید شد – اینها قلب (و بدن) این بازی هستند. آنها را روی سوسک خود حمل می کنید، ابتدا از آنها به عنوان کلید برای باز کردن درها و حل پازل ها استفاده می کنید، قبل از اینکه کشف کنید که درون هر گوی دنیای جدیدی از پازل ها و چالش ها وجود دارد که باید بر آنها غلبه کنید.

Cocoon اولین بازی استودیو Geometric Interactive است که در سال 2016 توسط Jeppe Carlsen و Jakob Schmid تأسیس شد. هر دو از آلات Playdead، استودیوی دانمارکی پشت Limbo و Inside هستند که کارلسن به عنوان طراح اصلی گیم پلی برای آن کار می کرد. اگر هر یک از این بازی‌ها را بازی کرده‌اید، ممکن است معرفی بی‌صدا چشمگیر Cocoon آشنا به نظر برسد. هر دو پلتفرم‌کننده‌های پازلی بودند که از محیط‌ها و چالش‌های خود برای بیان داستان و راهنمایی بازیکنان خود به طور همزمان استفاده می‌کردند. داستان در اینجا تقریباً یکسان است، اما ساختار جهان های لایه ای و به هم پیوسته Cocoon سطح دیگری از بلوغ و هنرمندی را به نمایش می گذارد.

بازی در واقع درون گوی نارنجی، دنیای بیابانی باشکوه، باز می شود و از آنجا گسترش می یابد. هر جهان توسط یک نگهبان محافظت می شود، که برای باز کردن کامل قدرت گوی در خارج از آن جهان، باید شکست بخورد. برای مثال باز کردن قفل گوی نارنجی به شما این امکان را می دهد که در حالی که آن را حمل می کنید در مسیرهای پنهان راه بروید. هر گوی قدرت های خود را می دهد و همه برای پیشرفت حیاتی هستند.
نگهبانان “باس فایت” بازی هستند. اگرچه مبارزه سنتی وجود ندارد، اما هر نگهبان قطعاً جنگنده است، و درجه ای از مهارت و زمان لازم برای بهترین آنها وجود دارد. یکی از برخوردهای بعدی در واقع چند بار من را به سمت بالا سوق داد، که به اندازه هر زمان دیگری خوب است که بگویم Cocoon مطلقاً هیچ حالت شکستی ندارد. برچسب زدن توسط یک نگهبان ضرری ندارد، آنها فقط شما را به بیرون از گوی خود پرتاب می کنند – دوباره وارد شوید و در عرض چند ثانیه به محل برخورد باز خواهید گشت. به همین ترتیب، نمی توانید یک پازل را تا جایی که نیاز به بارگذاری مجدد داشته باشید به هم بریزید.

در انزوا، احتمالاً نگهبانان ضعیف‌ترین لحظات بازی هستند، اما در کنار کمی تماشای بصری، استراحت خوبی از حل معما می‌کنند. این به طور کلی یک بازی زیبا برای دیدن و شنیدن است، پر از رنگ‌های پاستلی روشن و تخت‌هایی از پدهای مصنوعی، و در برخی مکان‌ها به طرز شگفت‌آوری ناخوشایند است. چیزی که به عنوان یک پیاده روی آرام در چیزی نزدیک به جنوب غربی آمریکا شروع می شود، به سرعت تبدیل به ترسناک بیولوژیکی می شود، و من برای آن بسیار اینجا هستم. من بازی را روی یک رایانه شخصی دستی Ayaneo شروع کردم، اما تقریباً یک ربع به ایکس‌باکس منتقل شدم – در حالی که بازی روی یک دستگاه قابل حمل سرگرم‌کننده است، طراحی هنری و صدا واقعاً از یک صفحه نمایش بزرگ و تا حدودی مناسب بهره می‌برد. بلندگو یا هدفون

فکر می‌کنم صفحه نمایش بزرگ‌تر واقعاً به من کمک کرد – اگرچه این بیشتر مروری بر بینایی من است تا بازی – معماها را سریع‌تر حل کنم. در پایان بازی، وقتی به دنیاها و درگاه‌ها می‌پرید و از آن خارج می‌شوید، متوجه خواهید شد که واقعاً دچار سردرگمی می‌شوید و منطق بازی را برای پیشرفت در سر می‌چرخانید. احساس می‌کنم اگر روی یک صفحه نمایش 6 اینچی بازی می‌کردم، برخی از نشانه‌های محیطی را از دست می‌دادم – دوباره چشم‌های پیرم.

من فقط یک بار واقعاً گیر کردم، زمانی که یک ساعت سرگردان بودم و سعی کردم بفهمم دقیقاً برای حل یک معما چه کاری باید انجام دهم. (جواب، همانطور که انتظار داشتید، کورکورانه واضح بود.) Cocoon دست شما را نمی گیرد، اما یک والد هلیکوپتری است – به روشی خوب! – به آرامی روی شما شناور می شود و شما را در جهت درست هل می دهد. نشانه های محیطی پراکنده در اطراف وجود دارد، و شما متوجه خواهید شد که دروازه ها در لحظات کلیدی پشت سر شما بسته می شوند. این امر مانع از آن شد که تلاش کنم برای اینکه ببینم آیا چیزی را از دست داده‌ام یا خیر، فعالیتی که نیمی از زمان بازی من در بازی‌های مشابه را نشان می‌دهد، مانع شد. قفل کردن نامحسوس شما در یک محیط، روشی است که بازی می گوید: «شما همه چیز لازم برای پیشرفت را دارید، پس اینقدر متراکم نباشید و آن را بفهمید».

Cocoon بازی‌ای است که می‌توانم (و خواهم کرد) به هر کسی که بازی‌های ویدیویی بازی می‌کند و بسیاری از کسانی که بازی نمی‌کنند توصیه کنم. شاید تنها شکایت من این باشد که بیشتر می خواهم. به نظر من، بازی فقط در واقع شش مکانیک اصلی را معرفی می‌کند، و هر کدام از آن‌ها به روش‌های واقعا خلاقانه ترکیب، تطبیق و بازسازی شده‌اند. من از یک بازی تا زمانی که سازنده‌اش می‌خواهد قدردانی می‌کنم، اما استخوان‌های اینجا آنقدر خوب، آن‌قدر راضی‌کننده هستند که نمی‌توانم احساس کنم می‌تواند گوی‌های بیشتر و پازل‌های بیشتری را تحمل کند.

با این اوصاف، حدوداً هفت ساعتی که با Cocoon گذراندم جزو خاطره انگیزترین های این دهه است و من قطعاً زمانی که جواب معما های این بازی را فراموش کنم باز به ان باز خواهم گشت و ان را بازی خواهم کرد.

اشتراک گذاری