امروز:29 آذر 1403

اسیدپاشیدن به صورت زنان و دختران اصفهانی

تصورش هم دردناک است؛ برخی در شهری که پایتخت فرهنگی کشور لقب دارد، راه افتاده‌اند و روی شهروندان اسید می‌پاشند و همان گونه که ناگهان ظاهر شده بودند، غیب می‌شوند!

چند روزی است ‌اخبار اسید پاشی در اصفهان فضای این شهر را ملتهب کرده و توانسته افزون بر این خطه، افکار عمومی در سراسر کشورمان را تحت تأثیر خود قرار داده و پرونده‌ای جدید با پسوند «زنجیری» به شمار پرونده‌های جرایم سریالی و زنجیری در کشورمان بیفزاید؛ پسوندی که اعطای آن به یک پرونده می‌تواند بار معنایی زیادی به همراه بیاورد و شاید به همین دلیل است که مسئولان چسباندن «زنجیری» به حکایت چند مورد اسید پاشی رخ داده در اصفهان را تأیید نمی‌کند.

اخبار رسیده حکایت از آن دارد که موتورسواران ناشناس روی صورت رانندگان زن اسید می‌پاشند و در زمانی کوتاه خود را از نظرها محو می‌کنند و با این شیوه تا کنون چندین زن و دختر را سوزانده و صورتشان را ذوب کرده‌اند. می‌گوییم چندین تن چون نمی‌دانیم کدام روایت درست‌تر است؛ آن روایتی که از یک مقام استانی نقل شده و شمار افراد مجروح ‌به این شیوه دردناک را دو تن ذکر کرده است یا سخنان مقام عالی رتبه پلیس که حکایت از سوختن چهار تن با اسید دارد یا گزارش خبرگزاری ایسنا که در آن با شش مصدوم اسیدپاشی صحبت شده است؟!

وقتی روایت‌های ماجرا تا این اندازه مغشوش است، طبیعی است که بازار شایعه به شدت رونق گرفته و داستان اسیدپاشی بر زنان در خیابان اینقدر شاخ و برگ پیدا کند که امثال پلیس آگاهی پایتخت، مجبور شوند برخی شایعات را با تکذیب مهر ابطال زده و در برقراری آرامش روانی جامعه نقش ایفا کنند.

اما مگر می‌شود همه تند و تیزی اتفاقات رخ داده را با تکذیب شایعات گرفت و نگرانی بوجود آمده از اسیدپاشی در اصفهان را -که با بالاکشیدن شیشه اتومبیل ها واکنش گرفته ـ به سادگی رفع کرد؟ پاسخ ساده است؛ خیر. هرچند به گفته مسئولان امنیتی استان سرنخ‌هایی از این ماجرا کشف شده و بیم لو رفتن ترفندهای پلیسی، مانع در میان گذاشتن این سرنخ ها با مردم شده است.

هرچه هست، اوضاع خوب نیست، زیرا چند تن از هموطنانمان با اسید سوزانده شده و به همراه ایشان، چندین خانواده و بسیاری از آشنایان و همشهریان ایشان به رنجی فراموش ناشدنی مبتلا شده‌اند و در مقابل، هنوز واکنش درخوری ندیده‌‌‌‌اند؛ اما وجه بد‌تر ماجرا آنجاست که می‌بینیم ابعاد این پرونده مرزهای کشورمان را درنوردیده و ـ خوب یا بد ـ به رسانه‌های جهانی هم راه یافته، ولی هنوز اطمینانی برای توقف این دست حوادث به جامعه تزریق نشده است.

بدین ترتیب، می‌توان از مقامات امنیتیِ پایتخت فرهنگی کشور گلایه کرد‌ و از ایشان خواست تا زمان آشکار شدن اسرار اتفاقات رخ داده در شهر و دستگیری جانیانی که در روز روشن و در ملأ عام با قساوت هر چه تمام‌تر روی شهروندان اسید پاشیده‌اند، تدابیری اندیشند که احساس امنیتِ لطمه خورده مردم تا حدودی احیا شود.

این گلایه زمانی جدی‌تر می‌شود که می‌بینیم واکنش‌های مقامات استانی به رویدادهای رخ داده اینقدر ناکافی بوده که مسئولان ارشد ایشان در سطوح بالا‌تر خود را موظف به اطلاع‌رسانی در این باره دانسته و از پیگیری‌های در حال انجام برای شناسایی اسیدپاش‌ها خبر داده‌اند؛ حال آنکه برخی اینقدر در تحلیل ابعاد یک پرونده از قوه تخیل خود بهره گرفته‌اند که پای مناقشات سیاسی و مسائل دیگر را به پرونده و بازخوردهای آن باز کرده‌اند که می‌توان گفت، هیچ درکی از نگرانی‌های مردم ندارند.

اینجاست که می‌توان دایره گلایه‌ها را وسیع‌تر و پای مسائل بسیاری را به پرونده اسیدپاشی در اصفهان باز کرد و اینقدر در چرایی رسیدن جامعه به این نقطه که اسیدپاشی به خبری تکرار شونده در آن تبدیل شده پرسید و پرسید تا به ریشه درماندگی پدید آمده رسید، ولی جا دارد پیش از رسیدن به طرح این موضوعات، منتظر پایان یافتن اسیدپاشی‌ها در اصفهان شد!

سخت بر این اعتقادم که امپراطوری بعدی جهان را گوگل بنا خواهد نهاد و من علاقه‌مندم تاریخ شکل گرفتن این امپراطوری را مکتوب کنم.