میلیونها دانشآموز و دانشجو در سراسر کشور با امید بسیار وارد کلاسهای درس میشوند تا موفقیت را هم بصورت کوتاه مدت (نظیر معدل) در این کلاسها تجربه کرده و در عین حال منتظر باشند تا سرانجام درهای آینده برای رسیدن به آنچه در رویای خود دنبال میکنند باز شود. اما آیا به واقع همه چیز به همین سادگیست؟
متاسفانه باید گفت که دانشآموزان و دانشجویان در این برهه در اشتباهترین تصورات ممکن غوطهور هستند. در حقیقت، امروزه ورودیهای جدید دانشگاهها اگر عاقل و آیندهنگر باشند بیش از آنکه به درس خواندن و معدل بیاندیشند، باید به برقراری روابط و ارتباطات اجتماعی مناسب برای یافتن مسیر آینده بپردازند. در ادامه به توضیح مسائلی که بر ضد تئوری نمره و مدرک وجود دارد خواهیم پرداخت اما این موضوع را در نظر داشته باشید که هرآنچه گفته خواهد شد نباید در راستای بی ارزش بودن تحصیلات قلمداد شود؛ تحصیلات دانشگاهی یکی از ملاکهای اصلی و در اصل بسترساز شیوهی صحیحی است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. اما همیشه باید مراقب بود این تحصیلات ما را در چارچوب محدود خود محصور نکند.
مدرکها و سطوح مختلف تحصیلی هر روز بیمعنیتر از روز پیش میشوند. طبق نظرسنجی که در سال ۲۰۰۹ از میان ۲۰۰ مدرسه و مرکز آموزشی به عمل آمد، محققان متوجه شدند که ۴۳ درصد از مدارک دانشگاهی که به افراد داده شده شامل نمرهی عالی بوده است. این در حالی است که این عدد و رقم در دهههای گذشته بسیار پایینتر بوده و اکنون در کشور خودمان با وارد شدن نمره گذاریهای کیفی شاهد عالی بودن نمرات تمامی افراد در حیطههای مختلف آموزشی هستیم. اکنون گرفتن مدارک دانشگاهی نیز به سادگی با خرج مقداری پول و حتی در برخی موارد بدون نیاز به کنکور بدست آمده و بنا بر دلایلی نظیر نرخ بالای بیکاری و مشکلاتی از این دست، شاهد سرازیر شدن نیروی فعال جامعه به سمت درهای دانشگاه برای ادامهی تحصیلات هستیم.
در واقع اگر درست بنگرید، نشانههای بیارزش شدن مدارک تحصیلی کاملا گویا و واضح هستند. برای نمونه تا چند سال پیش افرادی با مدرک تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد ضمن برخورداری از کسر خدمتهای مختلف، در سادهترین وضعیت وارد نظام وظیفه میشدند اما با افزایش درصد دارندگان این سطح تحصیلی، این افراد نیز در بسیاری مواقع با پستهای مشابه کسانی که فاقد مدرک دانشگاهی هستند روبرو خواهند شد. این رویه در استخدامیهای دولتی و خصوصی نیز به خوبی مشهود است که در غالب موارد ضمن بیربطی کامل رشته به شغل، ارزش خاصی برای مصاحبه و ورودی قائل شده و مدرک و معدل به مسائلی حاشیهای بدل شده است. حتی در بسیاری سازمانها افراد دارای مدارک کارشناسی ارشد مجبور هستند برای استخدام بر اساس مدرک کارشناسی خود اقدام کنند چرا که برای سازمان مذکور هیچ تفاوتی در این بین وجود نداشته و برای پرداخت سطح حقوقی کمتر، به جذب متقاضیان با مدرک پایینتر بسنده میکنند.
این روزها متاسفانه وضعیت نظام آموزشی دست به دست مشکلات اشتغال و اقتصاد داده و به خوبی میبینیم که یک نمرهی بالای ۱۷ همچون گذشته معنا و مفهوم خاصی ندارد. اگر شخصی را با معدل بالای ۱۷ مشاهده کنیم، این سطح معدل هیچچیز در خصوص تواناییها و منش این شخص به کارفرما منتقل نخواهد کرد. با افزایش نگرش مالی به تحصیلات عالی و گسترش روزافزون پذیرشهای مبتنی بر شهریه میتوان به خوبی انتظار داشت این رویه در آینده وضعیت نابسامانتری نیز پیدا کند.
همینطور، مگر اینکه شما در حال تحصیل در مقطع دکترا بوده یا تلاش میکنید وارد دانشکدههای حقوق یا پزشکی شوید، مواردی وجود دارد که افراد حاضر در زندگی شما پس از دوران تحصیلات دانشگاهی، توجه خاصی به تواناییهای شما در زمینهی روابط انسانی خواهند داشت. همچنین در مورد حضور در رشتههای حقوق و پزشکی نیز اگر تمامی نمرات شما عالی باشد ولی در تستهای نهایی و ارائهها که وابستگی عمیقی به تواناییهای ارتباطی و اجتماعی دارد موفق عمل نکنید، احتمالا در نهایت نتیجهی موفقیتآمیز دلخواه خود را از این زمان تحصیلی طولانی دریافت نخواهید کرد. تصور میکنید مدرکهای تحصیلی شما میتواند با قاطعیت شما را وارد دورههای کارآموزی کند؟ نه تنها این احتمال به شکلی قوی وجود دارد که شما از پس کار کردن بدون حقوق بر نخواهید آمد، بلکه دورههای کارآموزی از نظر وارد کردن شخص به بازار کار در اغلب مواقع یک بنبست اساسی هستند. تحقیقات خارجی نشان میدهد که دورههای کارآموزی احتمال دستیابی به شغل پس از فارغالتحصیلی را تنها و تنها کمتر از ۲ درصد افزایش میدهند. حال وضعیت پیچیدهی کشور خودمان را به این جمعبندی اضافه کنید تا با درصد نهایی کمتری نیز مواجه باشیم.
در این میان اما یک فاکتور قدرتمند وجود دارد که فراتر از تلاشهای آکادمیک موجب گسترش توانمندی شما میشود. این فاکتور البته هیچ ارتباطی با جذاب کردن خود برای کسانی که چک حقوق شما را در آینده امضا خواهند کرد ندارد. در حقیقت بحث اساسی این است که دنبال کردن فرصتها بر مبنای سنتی و حتی نیمه مدرن دقیقا همان اشتباهی است که محصلان مرتکب آن میشوند. اتکای کامل به تحصیل و حرفه که برای کسب تجربه به آن روی آوردهاید (کارهای داوطلبانه، عضویت در انجمنها، آموختن زبانهای خارجی) برای کسب بازخوردهای خارجی که همگی برای رزومهسازی و افزودن آیتمهای جدید به لیست توانمندیها برای گرفتن تایید از یک نهاد دیگر باشد اقدامی کاملا توخالی و پوچ خواهد بود؛ و این مساله را در اغلب موارد متوجه نخواهید شد تا زمانی که سالها بعد به قضاوت اقدامات خود در زندگی بنشینید. شما ممکن است بر اساس این رویه حتی شغل مورد نظر خود را بدست آورید، اما هیچگاه خویشتن خودتان را بدست نخواهید آورد. تحصیلات آکادمیک به سادگی میتواند ذهن شما را خشک و بسته تربیت کند.
ویلیام دیرزاویتز اخیرا بخاطر کتاب معروف خود با عنوان «گوسفند عالی» توجه رسانهای فراوانی را به خود معطوف کرده است. او در این کتاب به موسسات آموزش عالی نخبگان حمله کرده و چنین بیان کرده که این موسسات آموزش عالی تلاش میکنند افرادی که در سنین پایین به موفقیتهای تحصیلی بالا دست یافتهاند را به کلاسهای خود جلب کرده و سپس با صرف ۴ سال از زندگی آنها، به افرادی مضطرب با دستاوردهای بالا تبدیلشان کنند که هماهنگی کاملی با موقعیتهای شغلی نظیر مشاوره تحصیلی محصلان نخبه یا کارهای سنگین مرتبط با امور مالی داشته باشند. اما در حقیقت مشکل اینجاست که این افراد در اصل به اشخاصی بیتجربه در زندگی یا فاقد تفکر مستقل تبدیل شده و گرفتار یک ترش شدید از شکست میشوند که در نتیجهی آن توان پذیرش هیچ ریسکی در زمینهی آکادمیک یا حرفهای را نخواهند داشت. مراکزی از خود برخی دانشگاهها گرفته تا طرحهایی نظیر استعدادهای درخشان، تیزهوشان و… ضمن اینکه موجب بروز شکاف تحصیلی شدهاند، اغلب با اثرات بد اجتماعی در زندگی بسیاری از مراجعین خود همراه بودهاند.
من در دورهی تدریسم در آیوی لیگ به افراد فوقالعادهی بسیاری درس دادم؛ بچههایی با ذهن خلاق، روشن و فعال که صحبت کردن و آموختن از آنها بسیار لذتبخش بود. اما اغلب آنها به نظر میرسید که از نشانهگذاری شدن در محدوده و مرز مشخصی که تحصیلات آنها برایشان مشخص کرده بود راضی و خشنود بودند. عدهی بسیار اندکی در این میان در خصوص ایدههای خود اشتیاق نشان میدادند. عدهی بسیار اندکی از این افراد دوران تحصیل دانشگاه را به چشم بخشی از پروژهای بزرگتر برای اکتشافات فکری و توسعهی شخصی برای رسیدن به کمال نگاه میکردند. همگی به شکلی خود را آماده میکردند که به محض نیاز آمادهی پاسخ گفتن به پرسشهایی با پاسخهای از پیش تعیین شده باشند.
با ارزشترین نوع دانش در یک فرهنگ دانش محور، خودآموزی است. دانستن اینکه چه چیزی شما را به حرکت وا میدارد، چه چیزی الهام بخش شماست و نیاز روانی شما را در غیاب تایید، تحسین و نظارت دیگران ارضا میکند و همچنین فهمیدن اینکه چگونه این موارد علاقه را به گونهای در تعادل با درک نیاز به تامین مالی زندگی قرار دهید، چیزی است که زندگی شاد و زیبا را برای شما ایجاد خواهد کرد. دانشگاه و تحصیل در حقیقت زمانی برای فهمیدن این اصول است و جالب است بدانید که این یادگیری و دانش، در اغلب مواقع از طریق ارتباطات متقابل و روابط اجتماعی بدست میآید، نه از سخنرانیهای اساتید. برای کسانی که تفکرات خاص داشته یا تلاش میکنند دیدگاهی والا و متفاوت را از مسائل گوناگون به شما انتقال دهند ارزش ویژهای قائل باشید؛ با آنها به صحبت نشسته و تلاش کنید جهانبینی خود را به چالش بکشید و از چارچوبی که جامعهی بسته برای شما ایجاد کرده خارج شوید.
تحصیلات دبیرستان و دانشگاه تنها راه برای یادگیری شیوهی تفکر نیست؛ اما بهترین فرصت به شمار میرود. یک مساله کاملا مشخص است: اگر تا زمان گرفتن مدارک کارشناسی (و حتی در برخی موارد، دیپلم) شما هنوز به گسترش بینش خود و یادگیری داشتن تفکر و عقیدهی خاص و واحد و خروج از مسائل کوچک دنیای اطراف خود نپرداختهاید، احتمال اینکه بعدا هم به انجام آن بپردازید بسیار اندک است. درست به همین دلیل است که تجربهی گذراندن مقطع کارشناسی، تنها با هدف آماده شدن برای شغل در حقیقت شبیه به تلف کردن چهار سال از زندگی به بدترین شکل ممکن خواهد بود.
یک موزیک ویدیو از ربا مکانتایر وجود دارد که در اوایل دههی ۹۰ میلادی ساخته شده و خود مکانتیار در آن نقش یک مادر خانهدار را بازی میکند. او در این نمایش تصمیم میگیرد در دانشگاه ثبت نام کند. در یکی از صحنهها، یکی از استادها به تحسین مقالهی ارائه شده توسط وی میپردازد اما در همین حین نارضایتی خود را نیز بخاطر وجود لکههای قهوه بر روی این مقاله ابراز میکند. در همین حین ربا مکانتایر یک لبخند متواضعانه زده و میگوید که او بیش از آنکه از خود مقاله چیزی یاد گرفته باشد، از این لکهها که تعبیری از مسائل زندگی است درس آموخته. مدرک قبولی شما در بهترین سطح با مراتب عالی تقدیر میتواند بصورت قاب گرفته بر سینهی دیوار اولین محل سکونت شما بسیار عالی باشد اما این مدرک شما را در طی شب گرم نگه نداشته و به شما نشان نمیدهد که چطور در یک بازار کار آشفته و بدون امنیت شغلی دوام بیاورید. بنابراین اگر طی چند روز آینده قرار است به محل تحصیل خود بازگردید، با تمام وجود سرفصل درسها را نزدیک خود نگه دارید، اما تلاش کنید تقویم روابط اجتماعی از آن هم به شما نزدیکتر باشد.
آنچه گفته شد در جهت بی اهمیت نشان دادن تحصیلات دانشگاهی و آکادمیک نیست؛ بلکه یک یادآوری بر اساس تجربه برای داشتن بینشی فراتر از چارچوبهای از پیش تعیین شده است. پیش از آنکه مسائل زندگی با تلخی هرچه تمامتر به شما یادآوری کند که همیشه در چارچوب مشخصی محصور بوده و ملاک خود را همچون میلیونها شخص تحت تاثیر دیگر مورد انتخاب قرار دادهاید، تلاش کنید وارد فرآیند فهم واقعی زندگی شوید؛ بدون آنکه همه چیز را از چارچوب سخن دیگران شاهد باشید.