ملاک های مهم برای انتخاب همسر مواردی است که در زیر آورده ایم
۱- تقدم عقل بر احساس در زمان انتخاب
۲- آمادگی پذیرش مسئولیت در رابطه ای بر پایه تعهد
۳- اطمینان و علاقه و داشتن مهارت های زندگی برای مقابله با مشکلات زندگی با بیشترین فایده و کمترین ضرر به خود و همسر و جامعه و
۴- لذت بردن از لذایذ مادی و معنوی زندگی با بیشترین فایده و کمترین ضرر به خود و همسر و جامعه
اما پس از اینکه این ملاک های اساسی را بررسی کردید باید به شخصیت سالم و همخوان (یعنی داشتن شخصیتی در طیف سلامت و تطابق ویژگی های شخصیتی و سازگاری آن در دو طرف) توجه داشت. درصورتی که این دو عامل وجود داشته باشد، می توان با اطمینان بیشتر سایر عوامل را بررسی کرد.
باور عرفی و سنتی در ایران که پسر باید از دختر برای ازدواج بزرگ تر باشد، از جهاتی دارای نقاط قابل توجه علمی و منطقی است؛ مانند بلوغ زودرس جسمی و جنسی و عاطفی و عقلانی اجتماعی در زن، رضایتمندی جنسی در حال و آینده زوج، دوران کوتاه باروری در زن و…. نقطه ضعف اساسی این باور هم، توجه نکردن به تغییرات مختصات زمان و مکان، تغییر نگرش ها، سلایق ها و خواسته ها در نسل های رو به جلو است بنابراین با اینکه می توان آن را یک قاعده کلی در نظر گرفت، استثناهای فراوان هم دیده می شود. خوب است بدانید قبل از ۳۰ سالگی، فاصله سنی دختر و پسر، پسر بزرگ تر از دختر از تقریبا همسن تا ۸ سال فاصله سنی و بعد از ۳۰ سالگی از تقریبا هم سن تا ۱۱ سال بزرگ تر بودن پسر توصیه می شود.
البته در صورتی که دو طرف به بلوغ لازم برای ازدواج رسیده باشند، شخصیت های سالم و همخوان داشته باشند و تطابق سایر عوامل ذکر شده، تا حداکثر ۲ سال بزرگ تر بودن دختر از پسر هم در این شرایط می تواند قابل قبول باشد. البته این گفته، به این معنا نیست اگر دختری ۵ سال بزرگ تر از پسر باشد، قطعا دچار مشکل خواهند شد چون این قضیه بیشتر برای سنین زیر ۴۰ سال مطرح است. ثانیا، فقط می توان از لحاظ آماری با نگرانی بیشتر به این قضیه نگاه کرد و هیچ قطعیتی وجود ندارد (هرچند که توصیه نمی شود). از سوی دیگر، هماهنگی سایر عوامل به شدت می تواند اثر این تفاوت سنی را کمرنگ کند. باید اشاره کرد که یک نکته بسیار مهم، توجه به سن عقلی است نه سن تقویمی و شناسنامه ای، چون مثلا ممکن است یک مرد ۳۰ ساله به اندازه یک مرد ۴۰ ساله بفهمد یا برعکس مهارت زندگی اواندازه یک جوان ۲۰ ساله باشد بنابراین به جز تفاوت سنی، باید حتما تفاوت سن عقلی با سن تقویمی را هم در نظر گرفت.
توجه داشته باشید در صورت بزرگ تر بودن زن، آسیب هایی که ممکن است بروز کنند عبارتند از:
۱- جابجایی یا تغییر نقش از همسری به «والد فرزند» یا «معلم شاگرد». یعنی زن با سن بالاتر از مرد چون خود را پخته تر، باتجربه تر و عاقل تر از مرد کم سن و سال می داند (که می تواند نگاه درستی هم باشد) در طول زمان با تغییر نگاه همسری به نگاه مادری، شروع به نصیحت، اندرز، سرزنش و آموزش شوهر خود می کند و در عین حال ممکن است یکی از این اتفاق ها بیفتد: گاهی زن دچار خستگی، درماندگی و استیصال می شود چون شوهر در حال مبارزه و حل مشکلاتی است که زن آن را قبل تر به نوعی تجربه کرده و برخی رفتارها، ناپختگی ها و حتی خطرکردن های معقول مرد برایش جذاب نیست و حتی او را به نوعی بی مسئولیت تصور می کند. در برخی موارد، مرد برای حفظ اقتدار مردانه، شروع به مقابله و ایستادگی در مقابل همسرش می کند طوری که حتی شاید نظرهای پخته و منطقی او را هم نپذیرد و محیط پرتنشی ایجاد کند. برخی زنان هم در ازدواج دنبال تکیه گاه مطمئن و عاقلی هستند که احتمالا نمی توانند این حس را از همسری که تصور می کنند ناپخته است، بگیرند.
۲- اگر ازدواج بر مبنای توان اقتصادی زن انجام شده باشد، چند حالت ممکن است پیش بیایید؛ زن احساس عشق واقعی از مرد نگیرد، زن به خاطر مسئولیت امور مالی، دچار فرسودگی جسمی و روانی شود و رابطه به تعارض کشیده شود، زن عامل اقتصادی را وسیله ای برای حفظ تسلط یا زن سالاری قرار دهد که اگر با شخصیت مرد سازگار نباشد، شرایط بحرانی ایجاد خواهدشد. البته بعضی مردها، مخصوصا مردان وابسته یا کسانی که همیشه دنبال مادر حامی یا فرد حامی در زندگی خود بوده اند یا از لحاظ مالی وضعیت چندان مطلوبی ندارند و به دنبال برآورده شدن آرزوهایشان هستند، این وضعیت را احتمالا با رضایت می پذیرند.
۳- اگر ازدواج با تصور تغییر کردن و خود را وفق دادن انجام شده باشد؛ این اشتباه رایج وجود دارد که افراد، مخصوصا خانم ها فکر می کنند با تزریق عشق و محبت و علاقه می توانند طرف مقابل را تغییر دهند که به هیچ وجه درست نیست. در بیشتر موارد این رفتار باعث بروز تغییرات ماندگار و نهادینه در طرف مقابل نمی شود. از طرفی، دور شدن از خود واقعی و خود را مطلوب دیگری کردن، بالاخره به تدریج باعث نارضایتی از خود می شود و کم کم تنش و بحران با بازگشت به خود واقعی ایجاد خواهد شد.
۴- اگر ازدواج بر پایه عشق و دوستی بنا شده باشد، باز هم نمی شود روی آن حساب باز کرد چون عشق در طول زمان تمایل بیشتر به کمرنگ تر شدن به دلیل شناخت بیشتر از هم و دیدن تفاوت ها دارد. علاوه بر این، عشق هیچ سیر ثابت و مشخصی ندارد و می تواند در طول زمان نوسان داشته باشد. از طرفی، عشق برای زندگی لازم است ولی کافی نیست و باید عوامل دیگر هم تا حد ممکن هماهنگ باشند.
۵- اگر ازدواج با اجبار یکی از دوطرف، مخصوصا مرد باشد و خانواده رضایت نداشته باشد، به خصوص اگر مرد از استقلال مالی و فکری برخوردار نباشد، آثار منفی آن می تواند به دلیل از دست دادن حمایت های خانواده یا نگاه منفی همیشگی خانواده به عروس، تا مدت ها بر خانواده تاثیر داشته باشد.
۶- امکان دارد در صورتی که زن از مرد بزرگ تر باشد، در آینده در مورد مسائل جنسی و زناشویی دچار مشکلاتی با همسرش شود هرچند که این هم باز به دو طرف بستگی دارد.
مشورت کنید، خوب فکر کنید
اگر بلوغ ازدواج و شخصیت های همخوان و سالم وجود داشته باشد و سایر عوامل هم متناسب باشند و باوجود تفاوت سنی و بزرگ تر بودن سن تقویمی دختر، سطح سن عقلی پسر و دختر متعارف و متناسب باشد، تفاوت سنی و بزرگ تر بودن زن نمی تواند آثار منفی پررنگی در زندگی داشته باشد. نکته مهم این است که درصد اندکی از افراد به بلوغ ازدواج می رسند و تعریف شخصیت و همخوانی آن، کاملا تخصصی است و باید به وسیله مشاور حرفه ای بررسی شود. از سوی دیگر، خیلی از تناسب ها می تواند در آینده با تغییر سلایق و نگرش افراد در دچار تغییرات بنیادی شوند. نکته بسیار مهم دیگر اینکه در صورت نگرش منفی خانواده پسر(که معمولا همینطور هم هست و با اجبار پسر ازدواج انجام می شود) تبعات منفی چنین ازدواجی تقریبا همیشگی خواهد بود.
اگر مردد یا حساس باشید…
نگرش زوج مخصوصا مرد در این خصوص اهمیت بسزایی دارد. اگر پسری از همان اول با شک و تردید در مورد بزرگ تر بودن خانمش بیندیشد، آمادگی دارد که بعدا با دخالت یا کنایه یا سرزنش یا حرف و حدیث یا دخالت مستقیم و غیرمستقیم اطرافیان، به هم بریزد. اگر هم دچار تعارض های طبیعی زناشویی با همسر شود، احتمالا آنها را بزرگ نمایی می کند و سایر تفاوت های فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی هم برایش پررنگ تر می شود و این مساله را مرتب به رخ همسرش می کشد. گاهی هم مرد به علت فرسودگی جسمی و جنسی زودرس زن، مخصوصا در یائسگی، احساس ضرر می کند. البته اگر پسری نگاه مثبتی به این قضیه داشته باشد، شاید به سادگی از کنار این مساله بگذرد. همچنین دختری که به این مساله (بالاتر بودن سن زیاد خودش) حساس باشد، یا حساسش کرده باشد، بعدا هر مساله ای در رابطه اش را به خودش و سن بالاترش نسبت می دهد.