امروز:29 فروردین 1403

زنده ماندن در شرایط سخت قسمت دوم : روانشناسی بقا

زنده ماندن در شرایط سخت قسمت دوم : روانشناسی بقا

PSYCHOLOGY OF SURVIVAL  

زنده ماندن در شرایط سخت

قسمت دوم : روانشناسی بقا

آموزش نظامی

روانشناسی زندگی در شرایط سخت

این بخش در مقایسه با موضوعاتی مانند تهیه سرپناه ، غذا ، آتش و مسافرت بدون کمک وسایل ناوبری استاندارد نیازمند دانش و مهارت بیشتری است تا بتوان با موفقیت در شرایط سخت زنده ماند . بعضی افراد با حداقل آموزش در مورد زندگی در شرایط سخت طوری مدیریت دارند که می توانند در این شرایط به خوبی دوام بیاورند . بعضی افراد که در زمنیه زندگی در شرایط سخت آموزش دیده اند نیز هستند که نمی توانند در شرایط سخت حتی از همان آموزش ها و مهارتهایی که کسب کرده اند نیز استفاده کنند . داشتن مهارتهای ویژه مهم است ، اما داشتن میل و علاقه به بقاء مهمتر است . بدون داشتن میل به بقا ، مهارتهای مناسب حداقل کارایی خود را می یابند و دانش افراد نیز کارایی لازم را ندارد .

یک روانشناسی برای زنده ماندن وجود دارد . سربازانی که در یک شرایط سخت قرار دارند ، با استرس های زیادی مواجه هستند که نهایتاً بر ذهن و روان آنها تأثیر می گذارند . این استرس ها می توانند فکر و خیال و توهماتی را ایجاد کنند که می توانند از میزان اعتماد به نفس افراد بکاهند و توانایی آنها را برای زنده ماندن نابود سازند . بنابراین ، هر سرباز باید هوشیار باشد و قادر باشد تا آن استرسهایی را که معمولاً در ارتباط با زندگی در شرایط سخت هستند را شناسایی کند . بعلاوه این لازم است که نیروها نسبت به واکنش های خود نسبت به واکنش های خود گستره وسیعی از استرس ها که در ارتباط با نوع مأموریتشان می باشد‌ آگاه باشند . در این فصل حقیقت استرس شناسایی شده توضیح داده می شود ، استرس های زندگی در شرایط سخت بیان می گردند و آن واکنشهای درونی سربازانی که در مقابله با استرسهای واقعی تجربه شده اند تشریح می گردد.

یک نگاه اجمالی به استرس ها

قبل از اینکه ما بتوانیم واکنشهای روانی خود را در یک شرایط محیطی ست بفهمیم ، این مفیداست که اول مقدار کمی در مورد استرس بدانیم .

استرس یک بیماری نیست که بتوان آن را درمان کرد یا از بین برد . در مقابل ، این یک شرایطی است که همه ما تجربه کرده ایم . استرس را می توان به عنوان یک واکنش مابه فشار شرح داد . این نامی است که به تجربه ی ما در مقابل سختی های فیزیکی ، روانی و روحی اطلاق شده است .

نیاز به استرس

ما به استرس نیاز داریم زیرا آن منافع زیادی برای ما ایجاد می کند . استرس ما را به تکاپو می اندازد و این شانس را به ما می دهد که ارزشهای خود و توانایی هایمان پی ببریم . استرس می تواند توانایی ما جهت مقابله با فشارهای موجود را نشان می دهد ؛ این میزان قدرت وفق یافتن با شرایط و انعطاف پذیری ما را قسمت می کند ؛ این می تواند ما را تحریک کند تا به بهترین وجه کار کنیم . به دلیل این که ما معمولاً حوادث غیر مهم را استرس نمی دانیم ، استرس می تواند همچنین یک شاخص مهم باشد که چیزهایی را که برای ما مهم هستند مشخص سازد .

ما در زندگی معمولی نیز نیازمند استرس هستیم ، اما هر چیزی که زیادتر از حد معمول خود باشد بد و ناشایسته است .

هدف ، داشتـن مقداری استرس می باشد اما نه در حد افراط . استرس بیش از حد می تواند اثرات سوء بر نیروها و سازمان داشته باشد . استرس زیاد منجر به پریشانی می شود . پریشانی موجب فشار عصبی ناراحت کننده ای می شود که به سبب آن ما سعی می کنیم تا از معرکه فرار کنیم . در زیر تعدادی از علامات پریشانی آمده است که ممکن است ما در سایر نیروها یا در خودمان زمانی که با استرس زیادی مواجه هستیم آنها را ببینیم :

● سخت شدن تصمیم گیری

● فوران عصبانیت

● فراموشکار شدن

● پایین آمدن سطح انرژی

● نگرانی مستمر

● افزایش سطح اشتباهات

● فکر کردن به موضوعاتی مثل مرگ یا خودکشی

● سخت شدن کنار آمدن با سایر افراد

●کناره گیری از سایر افراد

● شانه خالی کردن از مسئولیت

● بی دقتی

همان طور که می بینید ، استرس می تواند سازنده یا مخرب باشد . این می تواند تحریک کننده یا بازدارنده باشد ، ما را به جلو ببرد یا ما را در راه متوقف کند و زندگی را پیش چشم ما بامعنی یا بی معنی و پوچ جلوه دهد . استرس می تواند به شما طوری الهام کند که شما به طور موفقیت آمیزی عملیات کنید و با حداکثر توانایی خود در شرایط سخت به اجرای عملیات بپردازید . این می تواند موجب شود که شما وحشت زده شوید و تمامی آموزش هایی را که دیده اید فراموش کنید . نکته کلیدی جهت زنده ماندن شما این است که شما این توانایی را داشته باشید که استرسهای غیر قابل اجتناب را به خوبی مدیریت کنید و با آنها مواجه شوید . سربازی زنده می ماند که او با استرس هایش کار کند نه اینکه اجازه دهد استرسهایش با وی کار کنند .

استرس زاها

هر حادثه ای می تواند به استرس منجر شود و همینطور که همه تجربه کرده اند ، حوادث معمولاً بصورت تکی در یک زمان حادث نمی شوند . اغلب ، حوادث پر استرس طور متواتر و همزمان به وقوع می پیوندند . این حوادث استــرس نیستند ، اما آن ها ایجاد استرس می کنند و « استرس زا » نامیده می شوند . وقتی که بدن وجود استرس زا را درک کند ، شروع به انجام واکنش حفاظت کننده می کند .

به منظور پاسخگویی به عامل استرس زا ، بدن خود را برای مبارزه و یا حتی فرار از این شرایط حاضر می نماید . این آماده سازی شامــل فرستادن یک پیــام داخلی جهت اعـلام خطر در سرتاسر بدن می باشد . در حالی که بدن به این پیام پاسخ می دهد چندین  عمل اتفاق می افتد . بدن مخازن سوخت ذخیره خود را آزاد می نماید ( چربی و قند ) تا بتواند این انرژی را سریعاً تأمین کند ، سرعت تنفس به منظور فراهم کردن اکسیژن کافی برای خون افزایش می یابد ؛ ماهیچه ها به منظور آماده کردن بدن برای انجام عمل منقبض می شوند ، مکانیســم لخته شدن خون به منظور کاهش خونریزی از بریدگی ها فعال می شود ، حواس بسیار دقیق و تند می شوند ( شنوایی بسیار حساس می شود ، چشمها درشت می گردند و بویایی بسیار تیز می گردد ) بدین ترتیب شما بسیار هوشیار نسبت به اطراف خود عمل می نمائید و ضربان قلب و فشار خون نیز به منظور تهیه خون بیشتری جهت ماهیچه ها افزایش می یابند . این حالت دفاعی به یک فرد اجازه می دهد تا با خطرات بالقوه مواجه شود ، هر چند که یک فرد نمی تواند به مدت زیادی در این وضعیت باقی بماند . استرس زاها نسبت به همدیگر ادب و نزاکت ندارند و اینطور نیست که با رسیدن یک عامل استرس زا عامل دیگر صحنه را ترک کند . اثر افزاینده استرس زاهای کوچک اگر بسیار نزدیک به همدیگر باشند می توانند تبدیل به یک پریشانی بزرگ شوند . با کاهش یافتن مقاومت بدن در مقابل استرس ها و ادامه یافتن ( یا افزایش ) اثــرات سوء استـرس ها در فرد دچار خستگی و فرسودگی می گردد . در این نقطـه توانایی برای استفاده مناسب کردن از استرس و مقــاومت در مقابل آن کاهــش می یابد و علامات پریشانی ظاهر می شوند . پیش بینی عوامل استرس زا و استراتژی های در حال توسعه جهت مقابله با استرس دو جزء اصلی سازنده برنامه مدیریت مؤثر استرس می باشند . بنابراین ضروری است که نیروها در شرایط زندگی در شرایط سخت نسبت به انواع عوامل استرس زا که ممکن است با آنها مواجه شوند آگاه باشند . بیایید نگاهی به بعضی از آنها بیندازیم .

جراحت ، بیماری یا مرگ

زخمی شدن ، مریضی یا مرگ احتمالات واقعی هستند که فرد ممکن است با آنها مواجه شود . در واقع هیچ چیز از این استرس زاتر نیست که فرد در شرایط غریب و بیگانه ای قرار گیرد که همواره در آنجا این احتمال وجود دارد که بر اثر واکنش دشمن ، یک تصادف یا خوردن چیزی مسموم کننده جان خود را از دست بدهد . احتمال مریض شدن یا مجروح شدن نیز با محدود کردن توانایی مانور  شما ، تهیه آب و غذا ، یافتن سرپناه و دفاع کردن از خود عامل استرس زای دیگری هستند . حتی اگر بیماری و جراحت طوری نباشد که منجر به مرگ شود ، درد و ناراحتــی که آنها ایجــاد می کنند یکی از عوامل استرس زا برای فرد به حساب می آیند . تنها با کنترل استرس های در ارتباط با آسیب پذیری نسبت به جراحت ، بیماری یا مرگ است که می توان این شهامت را در نیروها ایجاد کرد که خطراتی را که مرتبط با مأموریت آنها هستند ، قبول کند .

تردید و عدم کنترل

بعضی افراد برای انجام عملیاتهایی که در آنها همه چیز مشخص و گویا نیست دچار مشکــل می شوند . تنها چیــزی را که می توان در عملیاتهای زنده ماندن تضمین کرد این است که هیچ چیز را نمی توان تضمین کرد . این می تواند عملیاتی به شدت استرس زا باشد ، زیرا در محلی انجام می شود که اطلاعات محدودی در مورد محیط اطراف در دسترس است و حداقل کنترل محیط نیز وجود دارد . این تردید و عدم کنترل نیز می توانند بر استرسهای دیگر بیفزایند.

محیط اطراف

حتی در تحت بهترین شرایط محیطی ، طبیعت بسیار سرسخت است . در زمان زندگی در شرایط سخت ، یک سرباز باید با عوامل استرس زای آب و هوایی ، عوارض طبیعی و انواع مختلف مخلوقات ساکن در منطقه کنار آید . گرما ، سرما ، بارندگی ، باد ، کوهستان ، باتلاق ها ، صحراها ، حشرات ، خزندگان خطرناک و سایر حیوانات منطقه تنها موارد اندکی از موضوعات هستند که انتظار سربازی را می کشند که می خواهد در شرایط سخت زنده بماند . بسته با اینکه چگونه یک سرباز با استرسهای حاصل از محیط زیست کنار می آید ، محیط اطراف وی می تواند به عنوان منبع غذا و حفاظت به حساب آید یا اینکه سبب ناراحتی های شدیدی شود که منجر به جراحت ، بیماری یا مرگ فرد گردند .

تشنگی و گرسنگی

بدون آب و غذا فرد ضعیف می شود و نهایتاً می میرد . بنابراین با افزایش مدت زمان استقــرار فرد در شرایط سخت تهیه و نگهداری آب و غذا از اهمیت رو به افزایشی برخوردار می گردد . برای سـربازی که عادت کرده است تا غذا و آب را بدون هیچ دردسری به دست آورد ، جستجو کردن برای تهیه غذا می تواند یک عامل استرس مهم تلقی شود .

خستگی

مجبور کردن خود برای ادامه عملیات زنده ماندن به مرور زمان و افزایش خستگی کار ساده ای نیست . این امکان وجود دارد که فرد به قدری خسته شود که حتی بیدار ماندن نیز کار پر استرسی باشد .

انزوا

در هنگام برخورد با مشکلات جمع بودن مزایایی را دارد که فردیت به همراه ندارد . به عنوان یک سرباز مهارتهای شخصی زیادی را یاد می گیریم اما آنها را همواره در قالب تیم به کار می بندیـــم . هر چند ما ، به عنوان یک سرباز همـواره از فرماندهان مافوق خود شکایت می کنیم اما به اطلاعات و راهنمایی هایی که آنها فراهم می کنند ، مخصوصاً در زمانی ما که دچار سردرگمی شده ایم ، بسیار متکی هستیم . همراه بودن با فرد یا افراد دیگر همچنین احساس امنیت بیشتری را در ما ایجاد می کند و این تصور به وجود می آید که اگر اتفاقی بیافتد که نیاز به کمک کس دیگری باشد آن فرد حضور دارد . یک عامل استرس زای مهم در شرایط سخت این است که اغلب یک فرد یا یک تیم باید منحصراً به منابع خودشان اتکا کنند .

عوامل استرس زایی که در این بخش به آنها اشاره شد بدین معنی نیست که تنها این عوامل هستند که ایجاد استرس می کنند و فرد ممکن است با آنها روبرو شود . به خاطر داشته باشید که ممکن است با آنها روبرو شود . به خاطر داشته باشید که ممکن است چیزی را که برای فردی بسیار استرس زا باشد ، برای فرد دیگر هرگز چنین نباشد . تجربه شما ، آموزش ، نگاه شا به زندگی ، شرایط فیزیکی و روانی شما و میزان اعتماد به نفس موجود در شما در اینکه چه چیزی را در شرایط سخت استرس زا بدانید تأثیر مستقیم دارد . هدف اجتناب از استرس نیست ، بلکه این است که عوامل استرس زا را مدیریت کرد و آنها را مفید ساخت .

هم اکنون ما یک اطلاعات کلی از استرس و عوامل استرس زا در شرایط سخت داریم ؛ قدم بعدی آزمایش واکنشهای خودمان به عوامل استرس زایی است که ممکن است با آنها روبرو شویم .

اکنش های طبیعی

انسان در طی قرنها قادر شده است تا با محیطهای مختلف خود را وفق دهد . توانایی وی جهت تطابق یافتن فیزیکی و روانی با تغییرات جهان انسان را زنده نگه داشته است ، در حالی که سایر گونه ها اطراف وی به مرور زمان بر اثر این تغییرات منقرض شده اند . همان مکانیسم های بقاء که پدران ما را زنده نگاه داشته اند ، می توانند ما را نیز زنده نگه دارند !! با این حال همین مکانیسم ها که می توانند به ما کمک کنند ، همچنین می توانند بر علیه ما کار کنند . اگر ما آنها را درست نفهمیم و وجود آنها را پیش بینی کنیم .

این موضوع تعجب آوری نیست که عموم مردم واکنش های روانی در یک شرایط سخت نشان می دهند . هم اکنون ما بعضی واکنشهای مهم داخلی را که ممکن است هر کسی در مواجه با عوامل استرس زا آن را تجربه کرده باشد ، مورد بررسی قرار می دهیم .

ترس

ترس واکنش روانی ما به شرایط خطرناکی است کا ما در آن شرایط این احساس را داریم که احتمال آسیبهایی منجر به مرگ ، جرح یا بیماری وجود دارد . برای سربازی که سعی می کند تا زنده بماند ، ترس می تواند مفید باشد اگر او را تحریک کند تا دقت بیشتری کند و از سهــل انگاری که منجـــر به آسیب دیدن خودش می شود پرهیز کند . متأسفانه ، ترس همچنین می تواند فرد را از قدرت بیاندازد . این می تواند سبب شود که به قدری بترسد که نتواند فعالیهایی که برای ادامه بقاء وی لازم هستند ، انجام دهد . بیشتر سربازان زمانی که در محل غریبی قرار می گیرند که تحت کنترل دشمن است دچار درجات مختلف ترس می شوند . این ترس هیچ مایه سرافکندگی نیست ! هر سرباز باید خود را آموزش دهد تا تسلیم ترسش نشود . ایده آل این است که در طی آموزش واقعی ، ما دانش و مهارتهایی را کسب کنیم که میزان اعتماد به نفس ما را افزایش دهند و نتیجتاً بتوانیم ترس خود را مدیریت کنیم .

اضطراب

اضطراب در ارتباط با ترس است . همان طور که ترس برای ما موضوعی طبیعی است ، اضطراب نیز بسیار طبیعی می باشد . اضطراب می تواند یک نوع دلواپسی باشد ، احساس تشویشی که ما در هنگام روبرو شدن با شرایط خطرناک ( فیزیکی ، روانی و عاطفی ) احساس می کنیم . وقتی که از این احساس به طور درست استفاده شود ما را تحریک می کند تا به طور کامل به اتمام برسانیم . اگر ما هرگز دچار اضطراب و تشویش نشویم ، میل چندانی برای ایجاد تغییر در زندگی ما وجود نخواهد داشت . سربازان برای کاهش دادن اضطراب خود آن وظایفی را انجام می دهند که مطمئن باشند به خوبی از پس آن بر می آیند . همزمان با کاهش میزان اضطراب ، منابع ایجاد کننده اضطراب ( ترس ) نیز تحت کنترل در می آیند . در این حالت ، اضطراب خوب است ؛ به هر حال اضطراب می تواند اثرات مخربی نیز داشته باشد . اضطـــراب می تواند سـرباز را به نقطه ای برساند که به سادگی گیج شود و فکر کردن برای وی سخت شود . وقتی که این اتفاق می افتد ، تصمیم گیری خوب و منطقی سخت و سخت تر می شود . برای بقاء ، سرباز باید تکینکهایی را صحیح است که می توانند اضطراب وی را کاهش دهند و آنها را به سطحی برساند که برای او مفید باشند نه مضر .

عصبانیت و ناامیدی

عصبانیت زمانی افزایش می یابد که فرد در تلاشهایش جهت رسیدن به هدف مدام دچار ناکامی شود . هدف در عملیات زندگی در شرایط سخت این است که زنده بمانیم تا زمانی که کمک به ما برسد . جهت نیل به این مقصود ، سرباز باید بعضی وظایف را با حداقل امکانات و منابع انجام دهد . این غیر قابل اجتناب می باشد ، در طی انجام وظیفه که بعضی اشتباهات رخ می دهند ، آن اشتباهات ممکن است خارج از قدرت کنترل سرباز نیز باشند ، هر اشتباهی به نوبه خود بسیار بزرگ می باشد ، بنابراین دیر یا زود سربازان وقتی که با تعدادی خطا در طرحهای خود مواجه می شوند دچار یأس و ناامیدی می شوند . یکی از نتایج این نا امیدی عصبانیت است . حوادث و اتفاقات زیادی وجود دارند که در شرایط زندگی در شرایط سخت می توانند سبب ناامیدی و عصبانیت سرباز گردند . گم شدن ، آسیب دیدن یا فراموش کردن تجهیزات ، آب و هوا ، عوارض طبیعی نامساعد ، گشتی های دشمن و محدودیتهای فیزیکی فقط تعداد اندکی از منابع ایجاد کننده ناامیدی و عصبیت در افراد هستند . عصبانیت و ناامیدی سبب واکنشهای ناشایست ، ایجاد رنجش و تصمیمات عجولانه می گردد . اگر سرباز بتواند خود را مهار کند و حالت روانی خویش را متعادل سازد . او می تواند بطور مولد عمل کند . اگر سرباز نتواند بخوبی بر احساس خشم خود تمرکز کند او انرژی زیادی را در فعالیتهای که اثر کمی بر شانس زنده ماندن در شرایط سخت دارند تلف می کند .

افسرگی

عده قلیلی که حقیقتاً هنگامی که با مشقات زندگی در شرایط سخت مواجه می شوند دچار ناراحی نشوند . با عمق یافتن این ناراحتی ما به آن افسردگی می گوییم . افسردگی ارتباط نزدیکی با عصبانیت و ناامیدی دارد . فرد ناامید بیشتر و بیشتر عصبانی می شود و نمی تواند به هدف خود برسد . اگر عصبانیت به فرد اجازه ندهد تا موفق شود ، سطح ناامیدی در فرد بالاترو بالاتر می رود . یک چرخه نابود کننده مابین عصبانیت و ناامیدی ادامه می یابد تا زمانی که فرد توان فیزیکی روحی و روانی خود را از دست بدهد . وقتی که یک فرد به این نقطه می رسد ، او شروع می کند به تسلیم شدن و فکر او از « چه کار من می توانم بکنم » به « هیچ کاری من نمی توانم بکنم » تغییر می یابد . افسردگی در حقیقت بیان این احساس یاس و ناامیدی است . هیچ اشکالی ندارد که بر اثر فکر کردن به عشق و علاقه هایمان و به خاطر آوردن زندگی و دوستانمان دچار ناراحتی شویم . چنین تفکراتی ، درحقیقت شما را تحریک می کنند تا سخت تر سعی کنید و یک روز بیشتر زنده بمانید . از طرف دیگر ، اگر به خود اجازه دهیم که در یأس و ناامیدی غرق شویم ، این میتواند تمامی انرژی شما را تلف کند و مهمتر اینکه میل شمــا به زنده ماندن را نابود می سازد . این لازم و ضروری است که هر سرباز درمقابل افسردگی های از پای درآورنده مقاومت کند .

دلتنگی و بی حوصلگی

انسان یک حیوان اجتماعی است این بدین معنی است که انسان از مشارکت داشتن با سایر افراد لذت می برد . عده قلیلی هستند که بخواهند همواره تنها باشند ! یک شانس واضح و آشکار برای منزوی شدن در طی زندگی درشرایط سخت برای فرد ایجاد می شود که این بد نیست . تنهایی سبب می شود که فرد به قابلیتهایی از خود پی ببرد که قبلاً فکر می کرد فقط سایر افراد آن توانایی ها را دارند . حتی ممکن است کشف بعضی از توانایی هایتان که قبلاً در خود سراغ نداشته اید شما را شگفت زده کند . درچنین حالتی بیشتر ما به گنجینه ای ازتواناییها و هوشمندیهای داخلی خود پی می بریم که هرگز تصور هم نمی کردیم . از جهت دیگر ، دلتنگی و بیحوصلگی می تواند منبع ایجاد افسردگی شود . بعنوان یک سرباز که سعی می کند به تنهایی زنده بماند یا با عده دیگری زنده بماند شما باید راههایی را بیابید تا مغز خود را به طور مولد درآورید . بعلاوه ، شما باید درجه ای از اعتماد به نفس نیز در خود ایجاد کنید . شما باید اعتقاد راسخ به این موضوع داشته باشید که به تنهایی  از پس همه کارها بر می آیید .

ناراحتی ازمرگ دوستان

شرایطی که در طی زندگی در شرایط سخت بر روابط ما حاکم می شود ، گاهی اوقات بسیار دراماتیک و تراژدیک می باشد . این ممکن است به دلیل نوع مأموریت نظامی باشد که در آن هر آن احتمــال مرگ می رود . در واقع شما تنــها کسی باید باشیــد که حتماً زنده می ماند . در حینی که شما از زنده بودن خود راضی هستید باید برای مرگ سایر افراد تیم که کم شانس تر بوده اند عزاداری کنید . این موضوع غیر عادی برای باقی ماندگان نیست که به خاطر جدا شدن از دیگران که مرده اند ، احساس ناراحتی کنند . این احساس اگر درست استفاده شود  افراد را تشویق می کند تا سخت و سخت تر تلاش کنند تا زنده بمانند و هدف از زنده ماندن خود را انجام کارهای بزرگتر و مهم تر می دانند . بعضی مواقع برای زنده ماندن لازم است تا وظایفی را که قبلاً بر عهــده افراد کشتــه شده بوده است به دوش گرفت . هر طوری که شما می توانید خود را قانع سازید نگذارید که ناراحتی به سبب مرگ دوستان شما را از زنده بودن مأیوس سازد . زنده ماندن کسی که از شانس بقاء خود چشم پوشی کرده است نیز دیگر هیچ فایده ای ندارد . چنین حالتی خود بزرگترین تراژدی می باشد که ممکن است خلق شود .

آماده شدن

مأموریت شما به عنوان یک سرباز در شرایط سخت تلاش کردن برای زنده ماندن است . همان طور که خود شما می توانید ببینید ، شما می روید که آمیزه ای از تفکرات و احساسات را تجربه کنید . اینها می توانند برای شما مفید باشند ، یا اینکه شما را به هلاکت بکشانند . ترس ، اضطراب ، ناامیدی ، حزن و اندوه ، افسردگی و دلتنگی همگی واکنشهای محتملی هستند که ممکن است در مقابل استرسهای معمول در شرایط سخت از ما ساطع شوند . این واکنشها اگر در مسیر خود و بطور منطقی صورت پذیرند به سرباز در زنده ماندن وی کمک می کند . آنها سرباز را مجبور می کنندتا در هنگام آموزش بیشتر دقت کند . در هنگامی که ترسیده است از خود خوب دفاع کند ، اعمالی را انجام دهد که امنیت وی را تضمین می کنند ، به طور منطقـی به همراهان خود اعتماد کند و در مقابل حوادث عجیب و غریب به خوبی بجنگد . وقتی که فرد نتواند این واکنشها را درست کنترل کند ، در جای خود متوقف می شود و توان پیشروی را از دست می دهد . به جای آنکه فرد به جمع آوری منابع و تواناییهای داخلی خود بپردازد ، به ترسهای داخلی خود گوش می دهد . این سرباز قبل از اینکه از نظر فیزیکی به زانو درآید شکست روانی را تجربه خواهد کرد . به خاطر داشته باشید که ، میل به بقاء برای هر کس طبیعی است ؛ اما میل افراطی برای زنده ماندن به ترتیب که می شود و ترس افراطی از مرگ امری طبیعی نیست . اگر واکنش طبیعی خود به این شرایط غیر طبیعی هراس زده نشوید . خود را آماده سازید تا بر این واکنش ها غلبه کنید و از آنها جهت نیل به مقصود نهایی خویش بهره ببرید .

این شامل آماده شدن جهت اطمینان از این است که واکنشهای شما در شرایط سخت سازنده هستند و نه مخرب . در طی انجام عملیات زنده ماندن مثال های بیشماری از شجاعت و دلیری و اعتماد به نفس خلق شده است . برتری هایی در شما وجود دارند که اگر شما خود را آماده کنید می توانید آنها را کشف کرده و از آنها بهره ببرید . در زیر تعدادی موضوعات اصلی مطرح شده اند که شما را از لحاظ روانی جهت زنده ماندن آماده می سازند . با مطالعه این دستورالعمل و راهنمایی و شرکت در آموزش بقاء شما می توانید توان بقاء خود را توسعه دهید .

خود را بشناسید

در طی آموزش خانواده شما و دوستانتان این فرصت را پیدا می کنند تا شخصیت درون شما را کشف کنند . قوی تر سازی کیفیت قدرت خود و توسعه دامنه آگاهی شما را برای زنده ماندنتان ضروری هستند .

به استقبال ترس رفتن

وانمود نکنید که از هیچ چیز نمی ترسید اگر مجبور شدید که به تنهایی در شرایط سخت قرار گیرید ، شروع کنید به فکر کردن درباره اینکه چه چیزی از همه بیشتر شما را می ترساند . در مناطقی تمرین کنید که در آینده با آنها برخورد دارید . هدف این نیست که ترس شما از بین برود . بلکه این است که در شما یک اعتماد به نفس ایجاد شود که بتوانید علی رغم ترس بتوانید درست عمل کنید .

واقع بین باشید

از انجام یک بازرسی درست از منطقه و شرایط موجود نترسید . شرایط را همان طوری که هست ببینید نه آنطور که انتظار دارید باشد . امید خود و آرزویتان را در همه شرایط حفظ کنید . وقتی که شما در شرایط سختی قرار می گیرید که قبلاً پیش بینی نکرده اید ، شما ممکن است دچار سرخوردگی شوید . در این صورت از این شعار پیروی کنید « به بهترین سرانجام امیدوار باشید ، خود را برای بدترین حالت آماده کنید » . این به شما کمک می کند که راحت تر خود را با شرایط پیش بینی نشده وفق دهید تا زمانی که با عصبانیت با این شرایط برخورد می کنید .

رفتاری مثبت گرایانه داشته باشید

یاد بگیرید تا همواره به جنبه های خوب هر چیزی توجه کنید . دنبال جنبه های مثبت بگردید نه اینکه صرفاً بخواهید تقویت روحیه کنید . این همچنین بسیار خوب است که ایده آل های خود را تمرین کنید .

به خاطرداشته باشید که چه کسی در خطر است

به خاطر داشته باشید ، عدم توانایی جهت آماده سازی روانی خود برای وفق دادن با شرایط سخت به واکنشهایی مثل افسردگی ، بی دقتی ، بی توجهی ، از دست دادن اعتماد ، عدم توانایی در تصمیم گیری و دست برداشتن از تلاش قبل از خسته شدن بدنی منجر می شود . در هنگام خطر زندگی شما و زندگی دیگران که به شما وابسته هستند به عملکرد شما بستگی دارد .

تعلیــــم

در طی آموزشهای نظامی و تجارب زندگی ، از امروز شروع کنید تا خودتان را با شرایط سخت وفق دهید . نمایش مهارت های خود در آموزش به شما این اعتماد به نفس را ایجاد می کند که در زمانی که به آنها نیاز دارید به خوبی از آنها استفاده کنید . این را به خاطر داشته باشید که هر قدر آمـوزش شما واقعی تر باشد ، کمتر در شرایط سخت با مشکل مواجه می شوید .

تکنیکهای مدیریت استرس را یاد بگیرید

افرادی که تحت فشار هستند اگر خوب آموزش ندیده باشند و آمادگی فیزیولوژیکی برای مواجهه با شرایط را نداشته باشند احتمال اینکه دچار اضطراب شوند زیاد است . در حالی که ما اغلب نمی توانیم شرایطی را که در آن قرار می گیریم کنترل کنیم ، این در قدرت ماست که پاسخ و واکنش خود را در این شرایط کنترل کنیم . یاد گرفتن تکنیک های مدیریت استرس می تواند توانایی شما جهت آرام ماندن و تمرکز کردن بر روی کار خود برای زنده نگه داشتن خود و دیگران را تقویت کند .تکنیکهای خوب جهت توسعه شامل مهارتهای آرام بودن ، مهارتهای مدیریت زمان ، مهارتهای خودباوری و مهارتهای از نو سازی شناختها ( توانایی کنترل نحوه مشاهده شرایط و نظر داشتن به آن ) .

به خاطر داشته باشید « میل به زنده ماندن » را می توان همچنین به عنوان « عدم قبول شکست » در نظر گرفت .

ترجمه شده در ماهنامه ی جنگ افزار